درسادرسا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

درسا خانوم عشق مامان وبابا

بدون عنوان

مامان جونم تا حالا تو آپ کردن وبلاگتون یه کم تنبلی کردم از این به بعد قول میدم زود به زود بیامو بنویسم بایییییییییییییییییییییییییی عشقم  ...
10 شهريور 1391

تابستان91

عسلم عاشیدیتم (عاشقتم) به قول خودت مامان فدات بشه ماشالله روز به روز داری شیطون تر میشی بعد از هر بار شیطنتتت هم با یه بوس کوچولو مامانو گول میزنی عزیزم گوگولی من مامان و بابات خیلی دوست دارن . مامان جون من مواظبتم ولی تو رو خدا خودتم یه کم احتیاط کن . صبحا که از خواب بیدار میشم   این شکلیم  تا شب  این شکلی میشم از دست تو . بگذریم امسال اولین سالی بود که شما بهم تولدمو تبریک گفتی شب تولدم که شمال بودیم با مامانی رفتی از حیاط یه گل چیدی اومدی گفتی مامان ببلد مبالت (تولدت مبارک) نمیدونی چه حالی داشتم اون لحظه عشقم میستایمت . تابستون امسال 2 یار رفتیم مسافرت یه بار شمال یه بارم مشهد که حالا میخوام عکساشو برات ب...
10 شهريور 1391

بدون عنوان

وقتی که خوابی از دیدنت سیر نمیشم  از وقتی به دنیا اومدی هر روز فکر میکنم دیروز کمتر دوست داشتم من واقعا عاشقتم  امیدوترم خدا بهم قدرت بده که بتونم تو تربیتت موفق باشم و به ثمر برسونمت
25 خرداد 1391

عشق

عزیزم دوست دارم  عاشقتم با اومدنت زندگیمو شیرین کردی نفسم .  دیگه ماشالله برای خودت خانومی شدی  کاملا میدوی  همه کلمه ها رو بعد از ما میگی  اسم همه اطرافیانو میگی  12 تا دندون داری  ولی قصد نداری وزن اضافه کنی خیلی وقته حدود 9500 موندی 100 گرم اضافه میشی من کلی ذوق میکنم فردا میبینم کم کردی  دوست دارم  از شیطنتت چی بگم که  هیچ نگم بهتره فقط اینو میگمکه امشب برای بابایی چای ریختم یک لحظه غافل شدیم شما برداشتی بخوریش ریختی یه کم رو شکمت قرمز شد خیلی گریه کردی بمیرم برات
25 خرداد 1391

عشق

عسلم وجودم عشقم دوست دارم  وقتی دنبالم راه میری و میگی مامان سحر دلم ضعف میره . تو خیلی خانومی هیچ وقت جایی میریم غریبی نمیکنی گریه نمیکنی فقط ماشالله خیلی شیطونی. روزی که فهمیدم تو اومدی تو دلم خیلی گریه کردم چون فکر میکردم آمادگیشو ندارم ولی الان روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم که تو رو دارم     
27 ارديبهشت 1391