شیرین زبونیای درسا
عزیزم عشقم نفسم دوست دارم
قربون شیرین زبونیات برم هر وقت میخوای مامان و بابا رو گول بزنی انقدر با ادب میشی که ما اینجوری میشیم بعد جالب اینه که منو تو رودربایستی میندازی متلا میگی مامان جونم منو خیلی دوست داری
مامان :آره عزیزم عاشقتم
درسا : منم عاشقتم فدات شم
مامان : خدا نکنه دخترم
درسا: چون خیلی منو دوست داری میخوای بهم جایزه بستنی بدی
مامان :بستنی میخوای دخترم
درسا : اره دیگه مگه نگفتم وخوشحال از اینکه بستنی گرفتی
یا اینکه با بابا رفتی فروشگاه
درسا: بابا این شامپوها مخصوص کودکه
بابا :بله دخترم
درسا : وای بابا چه خوشگلن
بابا : آره
درسا: بابا من دارما نمیخوام برام بخری ولی خیلی خوشگلن هر وقت اون شامپوم تموم شد از این صورتی خوشگلا بخر
بابا که دیگه نمیتونه مقاومت کنه برات شامپو رو میخره و توام با خوشحالی میای به مامان نشون میدی
دوست دارم کوچولوی شیرین زبون